چشم به راه فردایی روشن . . . !

چه کسی میخواهد من و تو ما نشویم، خانه اش ویران باد .

چشم به راه فردایی روشن . . . !

چه کسی میخواهد من و تو ما نشویم، خانه اش ویران باد .

فریاد

فـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــریــــــــــــاد 



   فــــــــــــــــــــریـــــــــــــادی بـــــــرای تــــــــــــــــو


  فریادی که از اعـــــماق قلـــــب خستـــه ام پا می گیرد


  و هــــــــــــــنــــــــــوز کــــــــــــــــه هـــــنـــــــــوز اســـت


  و بــــا ایـــــــــــــن کــــــــه مـــــــدت ها از رفتنــــــت گذشته


 هنــــــــوز بر حنــــــــــــــجره خســــــته ام جاری نگـــــــــــشته


 


 زیـــــــــبایــــــم


 هنوز نتوانسته ام درد عمیق


 نبــــودن و رفتـــــــنت را باور کنـــــم


 


عشــــــــــــــــــــــق من    


هنوز صـــــدای زیبای مستیت


و هنوز گم شدن در قطره قطره ی


 بـــــــــــــعد صدایت فراموشم نشده


و بــــــــــه خدای اسمان ها قســـــــــم


هـــــــنــــــوز کـــــه هــــنـــــوز اســـــــــت


عروجی که با تو بودن برایـــم اورده پایان نیافته   


 


پرنده را که ازاد کنی


روزی برمــــــــــی گردد


و مــــــــــــــن خاکـــــــی


از ایــــــــــن اتفــــــاق زمینی


زیـــــــــــــاد دور نیســــــــتــــم


روزی مـــــــــــــــی ایـــــــــــــــــم


و تـــــــــــــــو را بــــــــــا خـــــــــــــود


بـــــــــــــــه اوج رویاهـــــایم می بــــرم


مـــــی بــــــــــرم تــــــــــــا ببــــــیــــــــنی


مــــــــــخمـــــــــل رویــــــاهــــای پســــــــرک


چــــــــــــــــــــه رنــــــــــــــــــگـــــــــــــــــی دارد!!!!!!!


مـــــــــــــــــــــــــــــــــــــن می ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم  مـــــــــــــــنــــــــــــــــــــتـظـــــــــــــــــــــــرم بــــــــــــــــــــــــاش


اینو یکی از دوستام بم میل کرده بود

چه لطیف است حس آغازی دوباره ........... !!!!!

الو خدا؟ ... الو ...  ... الو...  سلام

  کسی اونجا نیست ؟؟؟؟؟

  مگه اونجا خونه ی خدا نیست؟

? پس چرا کسی جواب نمیده؟

  یهو یه صدای مهربون! مثل اینکه صدای یه فرشتس .بله با کی کار داری کوچولو؟

  خدا هست؟ .. باهاش قرار داشتم... قول داده امشب جوابمو بده

. بگو من میشنوم 

... کودک متعجب پرسید: مگه تو خدایی ؟من با خدا کار دارم 

. هر چی میخوای به من بگو قول میدم به خدا بگم

?? صدای بغض آلودش آهسته گفت یعنی خدام منو دوست نداره؟؟؟؟

  دوستت داره . مگه  باشه? فرشته ساکت بود .بعد از مکثی نه چندان طولانی:نه خدا خیلی دوستت داره.مگه کسی میتونه تو رو دوست نداشته باشه؟   بلور اشکی که در چشمانش حلقه زده بود با فشار بغض شکست وبر روی گونه اش غلطید وباهمان بغض گفت :اصلا اگه نگی خدا ... باهام حرف بزنه گریه میکنما; بعد از چند لحظه هیاهوی سکوت ؛

   بگو زیبا بگو .هر آنچه را که بر دل کوچکت سنگینی میکند بگو..دیگر بغض امانش را بریده بود بلند بلند گریه کرد وگفت:خدا جون خدای مهربون،خدای قشنگم میخواستم بهت بگم تو رو خدا نذار بزرگ شم تو رو خدا

  ...چرا ؟این مخالف تقدیره .چرا دوست نداری بزرگ بشی؟

آخه   نکنه  میگم . مگه مگه شه آخه خدا من خیلی تو رو دوست دارم قد مامانم ،ده تا دوستت دارم .اگه بزرگ شم نکنه مثل بقیه فراموشت کنم؟نکنه یادم بره که یه روزی بهت زنگ زدم ؟نکنه یادم بره هر شب باهات قرار داشتم؟مثل بقیه که بزرگ شدن و حرف منو نمی فهمن.مثل بقیه که بزرگن و فکر میکنن من الکی میگم با تو دوستم .مگه ما باهم دوست نیستیم؟پس چرا کسی حرفمو باور نمیکنه ؟خدا چرا بزرگا حرفاشون سخت سخته؟مگه اینطوری نمی شه باهات حرف زد

خدا پس از تمام شدن گریه های کودک:آدم ،محبوب ترین مخلوق من. میکنه   چه زود خاطراتش رو به ازای بزرگ شدن فراموش میکنه...کاش همه مثل تو به جای خواسته های عجیب من رو از خودم طلب میکردند تا تمام دنیا در دستشان جا میگرفت.

  کاش همه مثل تو مرا برای خودم ونه برای خودخواهی شان میخواستند .دنیا برای تو کوچک است 

  بیا تا برای همیشه کوچک بمانی وهرگز بزرگ نشوی

 کودک کنار گوشی تلفن،درحالی که لبخندبرلب داشت در آغوش خدا به خواب فرو رف

سلامی 2باره..............!!!! خیلی مختصر و مفید......!!!!

تا . . . آفتاب

آمدم تا لحظه های سبز را باور کنی

از نهال عشق، طعم تازه ای نوبر کنی

آمدم تا شعرهای شاد تقدیمت کنم

بوسه گرمی هم از لبهای شیرینت کنم

آمدم تا حلقه ای از عشق را در دستت کنم

هم ترا از آنچه هستی بیشتر مستت کنم

حرف های تازه، شهر تازه، شوری ناب ناب

از سر شب با تو گویم، تا سحر،تا آفتاب



به به سللللللللللللللللام و صد سللللام به دوستای گل و سمبل و خوکشل خودم؟ چه خبرا؟( حتما میگین خبرا که دسته منه!!!!!!!!!!!!!!) خوفین؟ همچین دلم واستون یه ذره شده بود که حد نداشت!!

جاتون خالی، خیلی خوشید!!!! با بچه ها خیلی حال داد! واقعا جاتون خالی!!!!!!!!!

دوستون دارم خهلللللی زیاد!!!

دوری یه هفته ای!!!!!!!!!!!!!!!!

سلام. سلام به همه دوستای گلم.

نمیخوام اینو بگم ولی یک هفته من باس برم سفر. اصفهان میخوام برم. اردوی مدرسه است.

آخه دوری از شما، اونننننننننننننننم ییییییییییه هفته!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! دل و دماغ ما رو . . . . . .!!!!

خب باید برم وسایلمو آماده کنم. 4.30 امروز باید بریم!!!!!

دوستون دارم و به قول کفتر دوستم خوبم معین جون بای تا های 2باره

پایان موقت . . . . !!!!!

سلام سلام به همگی. خوفین؟؟؟ بذارین بی مقدمه برم سر اصل مطلب. 

 

قضیه از این قراره که یه یک هفته ای ما قصد سفر کردیم. بعد خودتون مستحضر هستین که اونجا همش وقت آدم به تفریح و گردش میگذره. خلاص اینکه هر چند گفتنش واسم سخته ولی فک نکنم وقت کنم اونجا بآپم. هیییییییییییی؛ هیییییییییییییییییییییی( اینا مثلا آه و ناله است) 

 

                                                         

خب دیگه حرفی واسه گفتن نیست و باید زود برم به کارام برسم آخه پروازمون فردا ساعت سه و نیمه و باید بجنبم. 

 

خب عزیزان خیلی ۲ستتون دارم و دعا دعا میکنم که زودتر این زمان بفینیشه( همون تموم بشه است) بیام پستای جدید واستون بذارم مخصوصا از اون پست های خارجکی برای دوستای گلم. 

 

خب دیگه اگر بار گران بودیم رفتیم. فعلا خدافیس دوستای خوبم. خدافظ. . . . اه داش یادم میرفتا عروسکای تو بخش پچ پچ ها درس شد. پس حالا واقعا پچ پچ بذارین( نه اینکه بخورین)   

روش افزایش بازدید کننده!!!

سلام به همگی. حتما از رو عنوان این پست فهمیدین موضوع از چه قراره. خودم هم امتحان کردم، شما هم بکنین. سنگ مفت گونجیشک مفت 

 

 

شما عزیزان باید اول به لینک زیر برین و اونجا عضو بشین. بعد خودش میگه باید چیکار کنین. 

 

(تو رو خدا نامردی نکنین و اسم کاربر معرف(یعنی بنده) رو عوض نکنین. چون آخه امتیازیه. ممنون) 

 

 

اینم از لینک عضویت:  

 

http://www.dir-link.com/page.php?id=reg&parent=farid

جمعه امروز با فوتبال!!

سلام. صبح بخیر به همگی. حالتون چطوره؟ خوبین، خوشین؟ سلامتین؟         چی . . .!! من چطورم؟؟!! خب هوممم یکم که چه عرض کنم، یکم مایل به زیاد تا قسمتی ابری در برخی ......!!!!!( این چند تا حرف آخرمو جدی نگیرین!!!!) خسته ام چون امروز صبح به یه زور و فلاکتی که بود ساعت ۵ از خواب بیدار شدم( قابل توجه: ساعت ۲ خوابیده بودم) بعدش رفتیم دس به آب ولی چه فازی داد!!!!!!!!!!!!!! فکر کنم اصلا تو اونجا خوابم برد(خستگی هم عالمی داره دیگه) دیگه کم کم بر خواب دلنشینم غلبه کردم و رفتم پای صبحونه که مامانم آماده کرده بود. کره پنیری زدیم تو رگو لباس پوشیدیم و آماده رفتم شدیم . ببخشید هنوز نگفتم این بدبختی ها به خاطر چی بوده . . .!!به خاطر فوتبال بوده بود(عجب فعلی !!!!!) که محلش تو مدرسمونه! البته مطمئنا اونایی که به عنوان نوشته ها توجه می کنن، فهمیدن موضوع از چه قراره !  

فکر کنم خیلی از موضوع فاصله گرفتیم. خب داشتم می گفتم که آماده رفتن شدم. قرار بود با بابای دوستم(امین.ص) بریم مدرسه. خونه هامون توی یک کوچه است.بالاخره رسیدیم و وقتی وارد شدیم با یه سری آدم سرخوش و الاف( الاف با ع یا الف؟؟؟!!!) روبرو شدیم که لازم نمیدونم اون بحثو باز کنم. چند تا از رفقا هم زود تر آمده بودن( سینا.ج و پرهام.س) . گذشتو گذشت که کم کم بقیه بچه ها هم رسیدن. 

شروع به بازی کردن کردیم ولی باس عجله می کردیم چون تو مدرسمون آزمون پیش ها بود. باس خاطر همین تا ۳۰/۷ یه رب به هشت بیشتر نمیتونستیم ببازی ایم(یعنی بازی کنیم!!). خب همه بچه ها رفتن تو زمین و من بیشتر نقش اساسی و کلیدی تیمو داشتم. اگه گفتین چه نقشی؟؟ معلومه دیگه . فروارد نه بلکه دربازه بان(چه خنک) . با طرز بازی ما تیم بارسلونا در مقابل ما کم می آورد. انقدر حمله . . . انقدر حمله  که همه حز کرده بودند. همه داشتن تشویق می کردن. تا اونجایی که یادم میاد تور دروازه بنده کمی(بازم تاکید میکنم: کمی!!!!!) مثل شانه تخم مرغ( عجب تمثیلی!!!!!!) گودی گودی شده بود . آخه تور دروازه ها توره ولی از جنس آهن. خلاصه جونم براتون بگه که هرچی تاکتیک و فنون فوتبال مدرن بود تو زمین اجرا شد

این گل زدنها گذشت که آزمون شروع شد .یکدفعه از دور چند تا مرد رو دیدیم که خیلی با ابهت به سمتمون میومدن!! مسلما فیلم ماتریکسو دیدین یا مردان سیاه پوش .  واقعا کپ نمیزدن. دیگه ما ملتفت شدیم که باید رفته زحمت کنیم. همه بچه ها رفتن و ما سه نفر موندیم (من،سجاد و شید انبرانی که تازه از مکه برگشته). یه یه زور و زحمت(نه دو زور و زحمت) تونستیم از سرایه دار مدرسه توپو دوباره پس بگیریم. یکم خواستیم اسکیل(skill) پاس دادن و شوت تقویت کنیم که . . . ههههه . .. . واقعا نم موفق شدیم . . . .  هههههه . . . . .(این مثلا نیش خنده) . خب بالاخره این قسمت پر هیجان هم تموم شد و بعد مثل بچه های خوب برگشتیم به خانه. به قول معروف گفتنی نخود نخود هر که رود خانه خود!!!! 

وقتی رسیدم یکم استراحت کردم و اومدم پای Pc و با خودم گفتم یه پست لا اقل بذارم چون تا شب نمیتونم و میخوام بخ کنم( بکپم). ولی از حق نگذریم خیلی خوش گذشت. امیدوارم شما هم از این لحظات داشته باشین. شاید این پست نشه در موردش نظر داد ولی شما یه نظر بدین دیگه از هرچی!!!!!!!!! راستی تو نظر سنجی هم شرکت نمایید. با تشکر. "فرید فتح نیا". فعلا ... 

                                                            

شروعی برای بار دیگر . . . !

سلام، سلام به همگی ! چطورین؟ حالتون خوبه؟ چه خبرا؟ 

امیدوارم این وبلاگ شما رو راضی نگه داره و ازش خوشتون بیاد. در واقع من میخوام جملات زیبا، شعر، درد و دل،دل نوشته و از این جور حرفا رو براتون بذارم. 

من همون اولایی که تصمیم گرفتم وبلاگ بسازمَ کارمو با بلاگفا شرو کردم ولی خب شاید خودتون هم خبر داشته باشین که یه یکی دو روزی شده که سایت بلاگفا بدجور قاط زده!!یه جورایی در سطح تیم ملی!! نه در سطح لالیگا بهتره !!!!!!!!!!!!!! شاید دلیل اینکه اسم این پستمو این گذاشتم، همین باشه.!

ولی من تو هر دو تاش تقریبا میخوام مطالب یکسانی بذارم.پس به اون وب دیگه ام(faridtm.blogfa.com) سر بزنید و حتما نظرای خودتونو شامل حال ما بکنید. خب من دیگه حرفی برا گفتن نمیبینم ولی شما نظر بدین ها!!!یادتون نره!!!! فعلا. . .